الان که سنی ازم گذشته، اما قبل از این هم خیلی اهمیت نمیدادم طرف مقابلم چقدر ممکنه نفهم باشه، وقتی احساسی در قلبم هست، خودمو موظف میدونم بگم، البته فقط احساساتی که می خوان گفته بشن. و الا کلی احساسات نگفتنی دارم . که همون بهتر هرگز دیده و شنیده نشن. 

رفتم دیدنش، بهش گفتم که یادش بخیر چقده دوستت داشتم، به شکل تهوع آوری خودش رو درّ گرانبهایی میدونه که من یک ذره ی ناچیزم برای دوست داشتنش 

عجب تشبیه اغراق آمیزی. از صنایع ادبی همین یادم مونده انگار 

بحث این حرفا نیس، من یه دو قطبیه متناقضم که عینهو نصف النهار مبدأ، وسط یک گوی دراز کشیدم، عقایدمو رها نمیکنم و اون وقت عاشق ترسا هم هستم. رو کم کنی دارم، با شیخ صنعان 

امروز چقدر غزلیات سنایی خوندم. ایش 

در برابر حافظ هیچه . 

مثلا کارشناس متخصص شاعرشناس بودم 

تا از اشعار دیگر شعرا نخونیم، اوج قدرت حافظ رو درک نمی کنیم. 

یا نظامی رو شایدم عطار یا سعدی یا ملای رومی 

آخر شبی هم یه شعر کوچولو از فریدون مشیری خوندم،، کمی هم همونو با صدای اسمونی همایون شجریان شنیدم 

.

خوبه که امشب اصلا عاشق نیستم 

همونجور که بی عشق آدم یه ابله تمام عیاره، آدم عاشق هم یه ابله تمام عیاره. 

.

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

jaridarman احمدمعروف جاده ی عشق امید محمدی نیلوفرانه جویبار روان پرستاري از کودک , سالمند در منزل شيراز Heath خرید اینترنتی دیوارپوش